سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آبرویت نریخته ماند تا خواهش آن را بچکاند ، پس بنگر که آن را نزد که مى‏ریزى . [نهج البلاغه]
دوشنبه 89 دی 13 , ساعت 7:18 عصر

در اینجا سیمای زن در آخر زمان را از ترجمه کتاب یوم الخلاص نقل می کنیم:
بر احدی پوشیده نیست که اگر زن ارزش والای خود را بشناسد و به وظایف سنگین خود عمل کند، گرنبهاترین و درخشنده ترین ستاره افق زندگی، و پر ارج ترین گوهر رشته هستی است، که پایه و اساس هر فضیلت است و بدون او رشته خانواده ها درهم گسسته، طومار جامعه در هم می پیچد، زیرا زن حلقه اتّصال و رمز تداوم نسل بشری است، که آن پاکترین بعد زندگی است.

اگر زنان یک جامعه از شناخت خویش ناتوان گردند و از صراط مستقیم منحرف شوند و به صورت چراگاههوسهای مردان هوسران، و ابزار و ادوات تمایلات نفسانی افراد پست و بی اعتبار در آیند و از کرامت خدادادی هخود تنزل نمایند، چنین جامعه ای در سراشیبی سقوط قرار گرفته، به زندگی حیوانی نزدیک شذه است.

خداوند زن را گوهر گرانبهائی آفریده که همچون دیگر گوهرها در پوشش و محل امن بوده، به دور از چشم بداندیشان مایه درخشش کانون خانواده باشد. او نباید آنقدر تنزّل کند که زیر نگاههای هر رهگذر چشم چرانی لگدمال گردد!!

هنگامی که مسئله زن در این بخش بازگو می شود، فاتحه رهائی جامعه خوانده می شود و دیگر امیدی به نجات نسل اینده از این بلای خانمانسوز نیست، زیرا زن در عصر ما کرامت خود را فراموش کرده، تنها به زیبائی ظاهر پرداخته، همه همّ و غمش رسیدن به آرایش تن و در دام انداختن چند نگاه پست و جلب کردن چند چشم چران هوسران شده است!!. به کسیکه از جمالش گفتگو کند تمایل می کند، به کسی که در کمین عفّتش سنگر گرفته باشد تسلیم می شود، در برابر چند جمله فریبنده و به ظاهر آراسته، زانو می زند!!.

هنگامی که زن این چنین کرامت خود را فراموش کند، برای جامعه هیچ امیدی نمی ماند، زیرا حلقه اتصالش درهم گسسته، و نصف شیرین جامعه که رمز بقای بشری نیز هست، فاسد گشته و ارزش والای خود را از دست داده است. با فساد این قشر دیگر امیدی به صلاح قشر دیگر نیست که فساد آنها ساری هست و به قشر دیگر نیز سرایت کرده، جامعه را فه فساد می کشد.

عذر زن امروز در این ابتذال چیست؟ چرا جز به هوس و ولگردی نمی اندیشد/! چرا کرامت و فضیلت خود را فراموش کرده است/! چرا تلاش او منحصر به این شده که خود را به صورت مرد درآورد؟ مگر با تغییر لباس و پوشیدن جامه مرد، تغییر جنسیت و تغییر ماهیت می دهد؟!.

مگر زنهای زمان ما نمی دانند که مردها نیازی به این ابتذال زنها ندارند، بلکه نیاز شدیدی به زنی دارند که کرامت خود را فراموش نکرده باشد و بتواند همسر خوبی برای شوهر خود، و مادر خوبی برای فرزندانش و اسوه و الگوی خوبی برای جامعه اش باشد.

زنی که تمام برجستگیهای بدنش را در برابر دیدگان نسل چشم چران به نمایش گذاشته، دیگر جذبه ای ندارد، زیرا عادی شده، ارزان شده، نیازی به جستجو ندارد، در سر هر کوی و برزن به تعداد فراوان یافت می شود، دیگر آن شکوه، هیبت، کشش، کرامت و جذبه زنهای عفیف را ندارد که دل مرد را تسخیر کند و دیدگان او را جلا دهد و زندگانی او را صفا بخشد و کانون خانواده را گرم کند و رتشته اتصال و تداوم نسل بشری را محافظت کند!

وضع رقت بار و مبتذل زن در عصر ما چیزی نبود که از نگاه نافذ پیامبر و اهل بیت طیّب و طاهر آن سرور پوشیده بماند، بلکه به سان کسیکه با دیدگانی نافذ و قلبی بصیر در پایتختهای اروپا و آمریکا گشته باشد، وضع تأثر انگیز زن قرن بیستم را در میان کلمات گرانقدرش تشریح کرده، خطرات ناشی از آن را گوشزد نموده، امت اسلامی را از فرو رفتن در این منجلاب فساد بیم داده است و اینک گوشه ای از کلمات در ربار آن حضرت و اهلبیت عصمت و طهارت:

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

« کیف بکم اذا فسدت نساؤکم، و فسق شبّانکم، و لم تأمروا بالمعروف، بل امرتم و نهیتم عن المعروف، و اذا رأیتم المعروف منکراً، والمنکر معرفا؟! فقیل له: و یکون ذلک یا رسول الله؟ فقال: نعم، و شر من ذلک؟».

« چگونه می شود حال شما هنگامی که زنهای شما فاسد شوند و جوانان شما به فسق و فجور بگرایند، شما نیز به جای امر بمعروف، امر به منکر و نهی از معروف نمائید!، معروف را منکر خیال کرده، منکر را معروف پندارید؟! پرسیدند: آیا چنین وضعی پیش خواهد آمد ای پیامبر اکرم (ص)|؟! فرمود: آری، و بدتر از آن!».

آنگاه در توصیف زنهای عصر ما که در آستانه ظهور و روزگار رهائی قرار گرفته ایم، چنین می فرماید:

« اذا شارکت النّساء ازواجهن فی التّجارة حصراً علی الدنیا».

«هنگامی که زنها برای برای طمع دنیا در داد و ستد همسرانشان شرکت کنند».

امروز تجارت زنان بسیار رائج است، برخی به صورت استقلالی و برخی به صورت مشارکت در تجارت همسرانشان به داد و ستد اشتغال دارند.

« یتشبّه الرّجال بالنّساء و النّساء بالرّجال» .

«مردها خود را به صورت زن، و زنها خود را به صورت مرد در می آورند.»

اگر ویژگیهای بدن دختران، چون ظرافت بدن و برجستگیهای مختلف آن نبود، بسیاری از دختران امروز با پسران اشتباه می شدند!

«لعن الله المتشبهات من النساء بالرجال، و المتشبهین من الرجال بالنساء!»

«لعنت خدا بر زنانیکه خود را به صورت مرد در می آورند و مردانیکه خود را به صورت زن در می آورند».

زیرا آنها از ناموس خلقت و آئین فطرت بیرون رفته اند و نظام آفرینش را زیر پا نهاده، با سرشت خویش در افتاده اند.

«اذا تزینت النسائ بثیاب الرجال، و سلب عنهن قناع الحیاء»

«هنگامی که زنها جامه مرد بپوشند و پوشش حیا از آنها گرفته شود».

ما از مرحله جامه جنس مخالف پوشیدن گذشته و فاتحه پوشش حیا را خوانده ایم، امروز جامه عفت و پوشش حیا نشانه خرافه پرستی و علامت ارتجاع به شمار می آید.

« لعن الله الرجلة من النساء».

«خداوند لعنت کند زنی را که خود را به صورت مرد جلوه می دهد».

این لعنتی که از زبان پیامبر رحمت (ص) نثار زن معاصر شده، آیا چقدر از زنان عصر ما را شامل می شود؟!

هنگامی وضع جامه پوشیدن زن معاصر را مشاهده می کنیم، با این شلوارهای تنگ، که تمام برجستگیهای بدن را به نمایش می گذارد، و با این کمربندهای پهن و زمخت که چگونه سفت و سخت به کمر بسته اند و با این پا پیونها و ... کمتر می توان تشخیص داد که دختر است نه پسر! و بهتر می توان تشخیص داد که دایره لعنت از زبان رسول اکرم (ص) چقدر وسیع است!.

رسول اکرم (ص) در حدیث دیگری در این رابطه میفرماید:« هنگامی که قلنسوهای مشترک ظاهر شود زنا شایع می شود». که منظور از قلنسو همین کلاههای مشترک است که دختر و پسر در کشور ما (لبنان) از آن استفاده می کنند.

دقیقاً این کلمات از براهین قطعی بر نبوّت رسول اکرم (ص) می باشد که از مطالبی که مردم عصر نبوت نمی توانستند باور کنند سخن گفته، و این گفته های متکی به وحی پس از گذشت چهارده قرن تمام، تحقّق یافته است!

در حدیث دیگری از زنان آخر الزمان بحث کرده می فرماید:

«هنگامی که زنهائی را دیدید که بر سرشان چون کوهان اشترانست، بدانید که نمازشان پذیرفته نمی شود».

این هم دقیقاً تحقّق یافته است، زیرا برخی از زنها موهای سرشان را در قسمت پشت سرشان جمع کرده، به صورت کوهان شتر در آورده اند، و برخی دیگر کلاهی می گذارند که بی شباهت به کوهان نمی باشد.

در احادیث دیگری تعبیرات روشن تری بیان فرموده که منحصراً با عصر ما تطبیق می کند و می توان آنرا نوید اختراع ماشین دانست، که از آن جمله است:

« سیکون فی آخر امتی رجال، یرکب نساؤهم علی سروج کاشباه الرجال. یرکبون علی المیاثر حتی یاتوا ابواب المساجد، نساؤهم کاسیاب عاریات، علی رؤوسهنّ کاسنمة البخت العجاف، لا یجدن ریح الجنّة! فالعنوهن فانهن ملعونات».

« در آخرت امت من مردانی پیدا می شوند که زنهایشان همچون مردها بر روی زینها سوار می شوند، در آن عصر بر فراز تشکها سوار می شوند و تا در مساجد می روند، زنانشان در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستند و بر سرشان چیزی همانند کوهان اشتران لاغر است، آنها عطر بهشت را نمی شوند. آنها را لعنت کنید که آنها از رحمت خدا بدور هستند».

واژه « میاثر» که در این حدیث به کار رفته، به معنای تشکهای نرم است که موقع نشستن بر روی آنها حرکت کنند، درست مانند صندلیهای اتومبیلهای امروزی که بدلیل داشتن فنر موقع نشستن حرکت می کنند و موجب آسایش بیشتر مسافران می شوند.

تعبیر حدیث برای مردم عصر نبوّت بسیار لطیف است که می فرماید:

روی تشکهای نرم سوار شده تا در مساجد می آیند و در عصر ما افراد فراوانی از معتقدین به خدا و روز رستاخیز سوار اتومبیلها تا در مساجد می آیند.

تعبیر « کاسیات عاریات» نیز در عصر ما تحقق یافته است، زیرا « کاسیات» بمعنای جامه پوشان و « عاریات» به معنای لختهای عور می باشند که دو معنای متضاد است، ولی در عصر ما با پدید آمدن لباسهای توری و نایلونی این مفهوم نیز تحقق یافته است، و امروز تعداد بانوانی که با داشتن لباس، تمام بدنشان در معرض تماشاگران جلوه گر باشد بسیار زیاد است.

سوار شدن زنها بر زینها نیز در عصر ما تحقّق یافته است، زیرا اسب سواری یکی از ورزشهای مورد علاقه بانوان در عصر ماست، بامدادان پیش از آنکه ما برای نماز صبح بیدار شویم، آنها بر پشت اسبها در کرانه دریا جلب توجه می کنند و برخی از آنها برای وقت ورزش اسب سواری بیش از آنچه ما به وقت نماز صبح مقیّد باشیم؛ مقید هستند!.

« اذا رکبت ذوات الفروج السروج، فعلیهن من امتی لعنة الله!»

«هنگامی که زنها بر زنها سوار شوند، برای چنین زنها از امت من، لعنت خدا باد».

« لاتقوم الساعة حتی تظهر ثیاب تلبسها نساء کاسیات عاریات، و تعلو التحوت الوعو».

«قیامت برپا نمی شود جز هنگامی که لباسی ساخته شود و زنها آنرا بپوشند که در عین لباس پوشیدن لخت و عور باشند، و اراذل و اوباش بر مردم شریف و آزاده برتری پیدا کنند».

برای چنین زنها؛ جایزه ای برتر از لعنت پیامبر رحمت (ص) متصور نیست.

این لباسها هم اکنون از نایلون و امثال آن ساخته شده، و به جای اینکه بدن را بپوشانند، آنرا بیشتر در معرض دید مردم قرار می دهند، این لباسها عیبی را نمی پوشانند و اصولاً نمی توان آنرا لباس نامید.

رسول اکرم (ص) از زنان آخر الزمان «بهم» تعبیر فرموده که به معنای زنان خودرأی و خیره سر است که از کسی پند نپذیرند و از اشتباه خود برنگردند، و در لغت به بره، بزغاله و گوساله ای گفته می شود که جدا از مادر به چرا بروند و در دشت پراکنده شوند و حرف نشوند.

«یرفع العلم، و یظهر الجهل، و یشرب الخمر، و یفشو الزنا، و یقل الرجال حتی ان الخمسین امراة فیهن رجل واحد!».

«علم برداشته می شود، نادانی فراگیر می شود، زنا و مشروب خواری شایع می گردد، شمار مردها اندک می شود، تا جائی که گاهی میان پنجاه زن یک مرد یافت می شود».

طبعاً این حدیث با جنگهای خانماسوزی که در آستانه ظهور به وقوع می پیوندد، تحقق می یابد که شرح آنها در احادیث بعدی خواهد آمد.

رسول اکرم در حدیث دیگری از نابرابری مرد و زن، و ابتذال زن در اثر همین نابرابری سخن گفته، که فرازی از آن را با پوزش از خوانندگان گرامی نقل می کنیم:« هنگامی که زن از کنار گروهی عبور می کند، یکی از آنها بر می خیزد و دامن او را بالا می زند، آنچنانکحه دنبه گوسفند را بالا می زنند»!!.

از تشبیه به گوسفند استفاده می شود که در مقابل این جسارت بزرگ، خونسردی نشان می دهند و اضطراب و اعتراضی ابراز نمی کنند!!.

هنگامی که بی بند و باری علامت تمدن و روشنفکری باشد، انتظاری جز آن نمی رود، چنانکه در حدیث آمده است: در آخرالزمان مرد و زن در کنار جاده (خیابان) در می آمیزند، افراد باوقار به آنها می گویند: ای کاش مقدای از راه مردم کنار می رفتید!!.

با کمال تأسف این فاجعه در اروپا تحقق یافته است، خدا کند که به کشورهای ما صادر نشود تا برخی از مسلمان نماها به عنوان روشنفکری، گوی سبقت را از اروپائی ها ببرند!، العیاذ بالله.

« و اذا رأیت المراة تصانع زوجها علی نکاح الرجال!. و رأیت خیربیت یساعد النساء علی فسقهن!!!».

«هنگامی که ببینی که زن از همسرش مطلع است که او با هم جنس خود رابطه دارد و به روی او نمی آورد، و می بینی که در بهترین خانه ها زن تشویق می شود که فسق و فجور کند»!! .

مرد و زن در این سازش شوم از افکار پلید یکدیگر آگاهند ولی به عنوان احترام به آزادی! انحراف یکدیگر را نادیده می گیرند، تا هر یکی به خواسته های نامشروع خود برسند.

« و کان الزنا تمتدح به النساء، و اللیل لایستخفی به من الجراة علی الله!»

« زنا دادن به صورت یک فضیلت برای زن بازگو می شود، دیگر منتظر شب نمی شوند که تاریکی انها را بپوشانند، زیرا جرئت بر خدا به آن حد می رسد»!!!

بسیار شرم آور است که جرئت بر خدا به این حد رسیده، دیگر نیازی به مخفی کاری احساس نمیکنند، بلکه آشکارا به حریم گناهان گام می نهند، و بعداً با دوستان و هم فکران خود با آب و تاب شرح واقعه را بازگو می کنند و با تور انداختن افراد بیشتر به یکدیگر مباهات می کنند.

« اذا رفعوا البنیان و شاوروا النسوان، و یکثر الاختلاط».

«هنگامی که ساختمانها بلند شود، زنها مورد مشورت قرار بگیرند و اختلاط زن و مرد فراوان شود».

امروز آپارتمانهای آسمانخراش به سوی آسمان پر گشوده، مشورت با زنان در تمام شئون زندگی راه یافته، و اختلاط مرد و زن، در مدرسه، بیمارستان، کارگاه، کازینو و دیگر مجالس و اجتماعات رایج گشته است.

در حدیث دیگری آمده است:« به حریم آنها تجاوز می شود، در داوری به آنها ستم می شود و امور آنها را زنها اداره می کنند».

اینهمه فجایع که تحت عنوان «آزادی» و «تساوی حقوق» انجام میگیرد چه سودی به حال زنها داشته، جز اینکه آنها را به محیط کار، حاشیه خیابانها، مجالس مبتذل و سرانجام منجلاب بدبختی کشانده است؟!.

زنی که همه روز و پاسی از شب را در مراکز مختلط به سر می برد چگونه انسان باور می کند که در محیط آشفته امروزی با فکری آسوده، در میان نگاههای نافذ جوانان بدون اینکه کوچکترین خدشه ای به عفت، عصمت، ناموس و حیثیت اخلاقی اش وارد شود، تلاش انسانی کرده، شبانگاه صحیح و سالم به خانه اش باز گردد؟! و شوهر متعهد و پدر بزرگوار و برادر جوانمردش با خیالی راحت و آسوده در کنار سفره در انتظار مقدمش بشینند!

« اذا رأیت المراة تقهر زوجهاع و تعمل ما لایشتهی، و تنفق علیه من کسبها فیرضی بالدنیء من الطعام و الشراب!»

«هنگامی که زن را می بینی که با خشونت با همسرش رفتار می کند،آنچه را که او می خواهد انجام می دهد و از درآمد شخصی خود به شوهرش انفاق می کند و شوهرش برای چیزی اندک از متاع دنیا خشنود می شود و ناملایمات همسرش را تحمل می کند».

«عندها أمارات النساء، و مشاورة الاماء، وقعود الصبیان علی المنابر، والتباهی باللباس.»

«در آن هنگام زنها حکومت می کنند، کنیزان مورد مشورت قرار می گیرند، کودکان بر فراز منبر نشسته، امر و نهی می کنند، و با لباس مباهات می شود».

پیشوای ششم در این باره می فرماید:

«یحکم الدوله الخصیان والنسوان و تکون إمارة الصبیان و الغلمان»

«زنان و خواجگان بر سریر حکومت می نشینند و کارهای دولتی به دست کودکان و نونهالان اداره می شود».

آنگاه رسول اکرم (ص) ادامه می دهد:

«اذا کانت إمارة الصبیان فوالله لتکونن!».

«هنگامی که دستگاه حکومت به دست کودکان افتاد، به خدا سوگند انجام خواهد یافت».

آنگاه این جمله را سه بار تکرار کرد.

ای پیامبر رحمت! سوگندهای تو کمر انسان را می شکند، انچه فرموده ای تحقّق یافته است، کودکان همه جا به قدرت رسیده اند و زمامداری تعدادی از کشورهای بزرگ و کوچک جهان به دست زنها سپرده شده، فجایع تلخ و جانکاهی که نوید داده بودی به وقوع پیوسته است ولی این مدت سخنان پرارج ترا می شنوند و از کنارش می گذرند.

پیشواش ششم شیعیان در این مورد می فرماید :

« یالها من طامّة إذا حکمت فی الدولة الخصیان و النّسوان والسودان، و أحدث ألامارة الشبان و الصبیان!، و خرب جامع الکوفة من العمران، و انعقد الجسران فذلک الوقت زوال ملک بنی العباس، و ظهور قائمنا اهل البیت».

«چه حوادث جانکاهی روی خواهد داد، هنگامی که زنان، خواجگان و سیاهان به حکومت برسند، کودکان و نوجوانان حکومت کنند، مسجد جامعه کوفه پس از عمران و آبادی خراب شود و دو عدد پل(در بغداد) احداث گردد، در آن هنگام وقت سقوط بنی عباس و ظهور قائم ما اهلبیت فرا می رسد.»

آنگاه رسول اکرم (ص) در این باره می فرماید:

«لن یفلح قوم و لوا أمرهم امرأة».

«قومی که فرمانروائی آنها به دست زن سپرده شود، هرگز روی سعادت نخواهد دید».

امروز در چند کشور زن حکومت می کند که با وجود آنها جهان روی سعادت نخواهد دید، که یکی از آنها غول بزرگ استعمار،انگلستان مکار است که با برنامه های پیچیده استعماری خوشبختی جهان را سلب کرده است، دیگری رژیم اشغالگر قدس است که سالیان درازی یک زن (گلدامایر) بر این کشور نامشروع حکومت کرد و در زمان او به تمام کشورهای همسایه هجوم برده، اراضی آنها را غصب کرده، امنیت و آسایش منطقه را سب نمود.

«لایقدس الله امة قادتهم امراة!»

«هگرز مقدس نمی شود امتی که آنها را زن رهبری کند».

و در آخرین لحظات زندگی جمله ای فرمود که برخی از فرازهای آن در این رابطه می باشد، و آن اینکه:

« از برادرم جبرئیل پرسیدم:

آیا بعد از من به این جهان فرود می آیی؟ گفت:

آری، ده بار می آیم و گوهرهای زمین را با خود می برم.

گفتم:

چه چیزها را می بری؟ گفت:

بار اول برکت را از زمین می برم.

بار دوم مرحمت را از بندگان می برم.

بار سوم حیا را از زنان می برم.

بار چهارم عدالت را از حکمرانان می برم.

بار پنجم محبت را از دل مردمان می برم.

بار ششم شکیبائی را از مستمندان می برم.

بار هفتم سخاوت را از ثروتمندان می برم.

بار هشتم دانش را از دانشمندان می برم.

بار نهم قرآن را از دل قاریان می برم.

بار دهم ایمان را از دل مؤمنان می برم.»

هنگامی که در میان امت اسلامی به تحلیل می پردازیم در می یابیم که جبرئیل امین حداقل نه بار در این مدت به زمین فرود آمده و برکت را از زمین، مرحمت را از دل بندگان، حیا را از چهره بانوان، عدالت را از زمدامداران، محبت را از دل مردمان، شکیبائی را از مستمندان، دست و دل بازی را از ثروتمندان، دانش را از دانشمندان و نور قرآن را از دل قاریان گرفته و برده است، از واژه های مقدسی چون صبر و عدل و محبت و شفقت، چیزی جز نام آنها، و از قرآن کریم چیزی جز نقش آن بر مصاحف و صوت آن بر زبان قاریان، آنهم با تجوید و ترتیل ناقص و احیاناً با غنای حرام، چیزی نمانده است.

آنچه به نام ایمان در دل مؤمنان باقی مانده، اطمینان چندانی نیست که ایمان مستقر باشد و در سرازیری قبر به دردش بخورد، ممکن است ایمان مستودع باشد و در یکی از تنگناها از دست برود و انسان با دست خالی به سوی حق تعالی بشتابد.

آه چقدر وحشتناک است که جبرئیل ایمن آخرین فرود خود را نیز انجام دهد و این مختصر ایمان را نیز از سراچه دل بالا برد و دیگر همه چیز خاتمه یابد و از صفات برجسته انسانی دیگر نمونه ای بر جای نماند. نعوذ بالله.

امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید :

«تکون النسوه کاشفات عاریات متبرجات، من الدین خارجات، و الی الفتن مائلات، و الی الشهوات و اللذات مسرعات، للمحرمات مستحلات، و فی جهنم خالدات»

«زنها لخت و عور می باشند، زینتهای خود را آشکار می سازند، از دین بیرون می روند، به فتنه ها می گرایند، به سوی شهوتها و لذتها می شتابند، محرمات الهی را حلال می شمارند و در جهنم جاویدانند».

همه این نشانه ها تحقق یافته، فقط فراز واپسین مانده، که در سرای آخرین مهر خلود ( جاودانگی) بر پیشانی شان زده شود، آنجا که کشان کشان به سوی آتش خشم الهی کشیده می شوند، ولی تأسف آمیز است که این قشر ایمان نمی آورند تا وقتی که روی درروی آتش قرار بگیرند، که آنجا دیگر عذری پذیرفته نیست و توبه ارجی ندارد، چنانکه قرآن کریم در مورد فرعون نقل می کند، که هنگامی که پس از مشاهده نشانه های مرگ زبان به توبه و استغفار گشود ولی چنین پاسخ شنید:«الان و قد عصیت قبل»:«آیا اکنون؟ که مدت درازی نافرمانی کردی»؟!

از همه برادران ایمانی دوستانه و عاجزانه می خواهم که از لغزشگاهها بپرهیزند و از روزی که تکذیب کنندگان دست بسته به آتش گداخته می شوند بترسند، که آنجا هر چه استغاثه کنند، پاسخی دریافت نمی کنند:

«هنگامی که به محل تنگی از آتش انداخته شوند، در حالی که با زنجیر بسته شده اند، در آنجا واویلاه می خوانند، به آنها گفته می شود: امروز یک ویل نخوانید و ویلهای بسیار بخوانید».

«…و ذلک اذا تسلطت النساء، و سلطن الاماء، و امرت الصبیان».

«و آن هنگامی است که زنها مسلط شوند، کنیزان تسلط پیدا کنند و کودکان حکومت کنند».

اذا علیت النساء علی الملک، و علین کل امریء، فلا یونی الا ما لهن فیه هوی».

«هنگامی که زنها بر تخت سلطنت چیره شوند، و بر هر مردی چیره باشند، و جز خواسته آنها عملی نگردد».

گرفتاری بزرگ عصر ما همانست و چاره ای جز شمشیر بران حضرت بقیة الله ارواحنا فداه ندارد، تا با لبه تیز آن شمشیر الهی همه کجیها را راست نمایند و هر حقّی به صاحب حق برگردد و هر قشری از جامعه به آنچه شایسته آنست برسد.

امام صادق(ع) می فرماید:

«...و رأیت النساء یتزوجن بالنساء، و رأیت معیشة المرأة من کدُّ فرجها! و رأیت النساء یتخذن المجالس کما یتخذها الرجال».

«زنها را می بینی که با زنها آمیزش می کنند و زندگی زن از خودش تأمین می شود و زنان بسان مردان جلساتی تشکیل می دهند.»

اینها نیز تحقق یافته و جلسات فراوانی تشکیل می دهند و در هر رشته ای تلاش می کنند، جز آنچه مربوط به تربیت اولاد و تنظیم خانواده باشد که در اثر تراکم مشاغل دیگر فرصت خانه داری و بچه داری را ندارند.

و در حدیث دیگری به نکته تلخ تری اشاره کرده می فرماید :

« اذا رأیت النساء یبذلن النفسهن لاهل الکفر!!!».

«هنگامی که زنها را می بینی که خود را در اختیار کافران می گذارند»!!.

در میان زنهای ناآگاه به تعداد اندک و در میان زنان تحصیل کرده و روشنفکر به تعداد فراوان از این جرثومه های فساد یافت می شوند که خود را در اختیار بیگانه بگذارند و به این تباهی مباهات نیز بکنند و اسم آنرا آزادی و پشت پا زدن به آداب و رسوم و تقالید بگذارند!!.

«..تصبح طهران قصورها کقصور الجنة، و نسوانها کالحور العین، یتلبسن بلباس الکفار، و یتزیین بزیّ الجبابرة، یرکبن السروج، و لا یمتکّنّ لأزواجهن! و لاتکفی مکاسب الازواج لهن! فرّوا منها الی قلة الجبال و من الجحر الی الجحر کالثعلب بأشباله!!».

«تهران به حدی می رسد که کاخهایش چون کاخای بهشتی شود و زنانش چون حورالعین باشند، جامه کافران را بپوشند، خود را به شکل مستکبران در آورند، بر زینها سوار شوند، به همسران خود تمکین نکنند، و درآمد شوهرانشان آنها را کفاف ندهد!، از آنها به قله کوهها فرار کنید، و همانند روباهی که بچه های خود را برداشته از لانه ای به لانه ای می گریزد، کودکان خود را برداشته، از پناهگاهی به پناهگاهی بگریزید»!!

من خیال می کنم که امام صادق(ع) از تهران به این سبب به طور خصوص نام برده، که می دانسته یکروز ایران مرکز تشیع می شود و تهران پایتخت یک کشور شیعی می گردد، از این رهگذر برای هشدار باش به شیعیان خود از تهران به طور خاص نام برده است وگرنه این صفات همه پایتخهای ممالک اسلامی را در بر می گیرد.

آنگاه به کسانی که ثابت قدم مانده، به چپ و راست نگرائیده اند، توصیه می کند که از دست این عاملان فساد به دشت و صحرا برگریزید و به قله کوهها پناهنده شوند، تا رسوبات اعتقادات کهن خود را از دست ندهند.

آنگاه در ضمن احادیث طولانی از خانواده هائی سخن گفته که اهل خانه زنها را در انجام فسق و فجور تشویق می کنند!، مرد از درآمد همسرش می خورد!، از انحراف همسرش آگاه شده چشم می پوشد! مرد، زن و کنیزش را در اختیار دیگران نهاده، به درآمد اندک و ناچیز آن درخوش می شود!!

در اینجا یادآور می شویم که همه این تعبیرات از دیگر پیشوایان معصوم نیز نقل شده است که ما برای پرهیز از تکرار به نقل آنها از رسول اکرم (ص) پیشوای پرهیزکاران امیرمؤمنان (ع) و رئیس مذهب، امام صادق بسنده کردیم.

منبع:www.mahdiehtehran.ir



لیست کل یادداشت های این وبلاگ